مسعود پزشکیان نمی داند چه میخواهد و نمیداند در کارزار انتخابات ایران چه میکند. او مثل صدها نفر دیگر روز ثبت نام در وزارت کشور حضور پیدا کرد، هم بهانه دیدار دوستان هم دیده شدن در قاب دوربین خبرنگاران… اما اطرافیان خطرناکش میگویند جلو برو ما کارهایت را انجام میدهیم … پزشکیان بیبرنامه و ناکارشناس و بیمبنا است چیزی چند مرتبه خطرناکتر از حسن روحانی {پدر فکری اش…} … در این صفحه با هم بخشی از نوشته های استاد مهدی جمشیدی پیرامون پزشکیان را میخوانیم
- پزشکیان، «تجربهشده» است؛ او روی دیگر سکهی سیاه حسن روحانیست. زبانش میگوید نیست، اما ستادش میگوید هست. سرمایهسالاران و تصمیمگیران دولت روحانی، یاران او هستند. صداقت ندارد که اعتراف کند. او میخواهد آن «گذشتهی تلخ» را بازسازی کند و دوباره سفرهی مردم را به آتش بکشد. آزموده را آزمودن خطاست.
- در «مناظره»، با کسیکه «نظر» ندارد چه میتوان گفت؟! پزشکیان، ریاستجمهوری را به «مدیریت بر کارشناسان» تقلیل میدهد و «بینظری»اش را توجیه میکند. در مناظره با شخص بینظر، باید «بینظری» او را عیان کرد تا مردم، زندگیشان را به دست کسیکه از «دانایی» بهره ندارد نسپرند. «ریاست جاهلان»، آغاز مصیبت است.
- پزشکیان هیچ راهحل مشخصی ندارد، بلکه کلیاتی میگوید و آنگاه، همهچیز را به «کارشناسان فرضیاش» ارجاع میدهد! اما مگر کارشناسان، «نظر یکسان» دارند؟! تفاوت میان همین رویکردهای کارشناسی است که به انتخاب، معنا میدهد. بنابراین، او توقع دارد که مردم به «ابهام» رأی بدهند و پای «کاغذ سفید» را امضا کنند!
- رأی پزشکیان، رأی به «شخصیت» او نیست، بلکه رأی به «موقعیت» اوست؛ جریان اصلاحات، او را در «جغرافیای گسلها»ی سیاسی و قومی و مذهبی نشاند و رأیسازی کرد. او نه «مدیر قوی» است، نه «سیاستمدار جذاب»، نه «متفکر طراح» و نه «روشنفکر خوشبیان». او یک بوروکرات معمولی است که نان موقعیت تصنعیاش را میخورد.
- واقعیتهای متمایز و جذابی در شخصیت جلیلی وجود دارند که هنوز در ذهن مردم، چندان تصویر و مجسم نشدهاند: «صداقت سیاسی»، «سلامت اقتصادی»، «عدالتخواهی ساختاری»، «برنامهی موشکافانه» و «تسلط بر میدان». اینها، نقاط ضعف پزشکیان یا جریان سیاسی حامیاش هستند.
- جلیلی، فقط یک قدم تا ریاستجمهوری فاصله دارد.
- در این انتخابات، یک رقابت تمامعیار میان «سه گفتمان سیاسی» شکل گرفته. گفتمان «اسلام لیبرال» در یک سو است و گفتمان «اسلام انقلابی» در سوی دیگر. گفتمان «اسلام بینابینی» نیز در میانه نشسته. دوتکهگی جبههی انقلاب، یک دهه قدمت دارد و اینک به اوج رسیده؛ تفاوت گفتمانی این دو، انتخاب سیاسیشان را جدا کرد.
خلاصه پزشکیان و ستاد پزشکیان :
ضعف در «اعتقاد واقعی به مبانی انقلاب»، خود را در میدان کارنامه نشان میدهد، آنجاکه؛
۱. کارنامهی اقتصادی به «فساد» و «ویژه خواری» و «آقازادگی» گره میخورد،
۲. کارنامهی سیاسی به «دو پهلو گویی» و «عدم مرزبندی» و «لابیگری» و «قدرتطلبی»،
۳. و کارنامهی فرهنگی به «رهاسازی» و «تساهل» و «تعلیق شریعت».
- کسیکه دست راستش، وزیر خارجهی روحانی (ظریف)، و دست چپش، وزیر ارتباطات روحانی (آذریجهرمی) است، چگونه ادعا میکند که «امتداد روحانی» نیست؟! پزشکیان، صداقت سیاسی ندارد؛ چون نمیخواهد تصریح کند که به دنبال تشکیل «دولت سوم روحانی» است؛ دولت تنبلهای در انتظار بیگانه، دولت پیران سرمایهدار، دولت توقف.
استاد جمشیدی در ویراستی نوشتند :
دیشب با استاد شهریار زرشناس، از «فتنهی ترس» که در دل و جان جبههی انقلاب افکنده شده و اینکه کسانی میکوشند «ظرفیت اجتماعی لیبرالها» را بیش از آنچه که واقعیت دارد، نشان بدهند و بر این اساس، «تنازل از اصلح» را توجیه کنند، سخن گفتم. ایشان نیز این ویدئو را برای دفع این نگاه تقلیلگرایانه تهیه کردند.
حجم : 20 مگابایت | دریافت | لینک مگا
🔻پزشکیان مشابه مترسکِ بیتحرّک: فضیلتِ فقدان!
[یکم]. نگاشتن دربارۀ پزشکیان، دشوار است؛
چون مانند این است که آدمی بخواهد اوصاف «هیچ» را بگوید و به شرح «عدم» بپردازد. هرچه در گفتههای وی در دورۀ تبلیغات انتخاباتی تأمّل کردم، بیشتروبیشتر مأیوس و سرخورده شدم و دریافتم که گویا وی درکی از مسائل کلان و ملّی ندارد و در «قوارۀ ریاستجمهوری» نیست.
همۀ گفتههای وی در این دوره، این قبیل گزارهها بود: «سیاستهای کلّی وجود دارد»، «برنامۀ هفتم نوشته شده»، «نباید با یکدیگر دعوا کنیم»، «برجام، خوب است»، «باید با دنیا رابطه داشته باشیم» و «من نمیفهمم و کارشناسان میفهمند» … .
بهواقع، کسیکه میخواهد جامۀ ریاستجمهوری به تن کند، میتواند اینقدر دچار فقر ایده و فکر و راهکار باشد؟! این کلّیّات تکراری و بیخاصیّت، حتی ارزش یک گفتگوی رسانهای نیز ندارند؛ چه رسد به نشستن بر کرسی ریاستجمهوری. و تأسفبرانگیزتر اینکه با وجود آشکارشدن این ضعف، تلاش نمیکند که آن را برطرف نماید، بلکه با «ارجاعدهی به کارشناسان»، میگریزد و به مسألهها پاسخ نمیدهد.
مخاطب از خود میپرسد که پس او به چه سبب خود را نامزد ریاستجمهوری کرده است؟! او در خود چه دیده است؟! چه فضیلتی در وی وجود دارد که باید بر اساس آن به وی رأی داد؟! مگر با این گزارههای کلّی و خطابی و تکراری میتوان ایران را مدیریت کرد؟!
[دوّم]. بهنظرم پزشکیان، شخصیت درهمریخته و شلختهای دارد
و بهطور طبیعی، نمیتواند با مسألهها، مواجهۀ منضبط و منطقی داشته باشد. ذهن او، مسأله را ساده میکند و یک روایت علیل و مخدوش از آن ارائه میکند که گویا در این میان، خودِ مسأله دچار انهدام و فروپاشی میشود. گفتارهایش، هیچ هندسۀ مشخصی ندارند و سخت، گرفتار آشفتگی هستند؛ تکهتکه و نچسب و گسسته.
نقطۀ مرکزی ندارد و از یک خاستگاه برنمیخیزد. نمیتواند به ذهنیّت خویش، نظم و سامان بدهد و برای خود، چهارچوبهای منطقی تعریف کند.
این امر بدان دلیل است که هم اشراف و احاطه ندارد و هم حس مسئولیّت. کسی که مسأله را نمیشناسد و درک بهشدّت سطحی و بیمایه از آن دارد، به بدیهیات میرسد و یا به بیراههها.
همیشه سرگردان و پریشان است و یا به اصول کلّی و واضح دعوت میکند. وقتی خودکار به با دقتی به دست میگیرد و پس از نوشتن، آن را با بیاعتنایی روی کاغذ میاندازد و یا پوشهای که در دست دارد را به روی زمین پرتاب میکند، میتوان فهمید که این رفتارهای شلخته و بینظم و درهمریخته، حاکی از یک ذهنیّت مشوّش و متلاطم است.
[سوّم]. پزشکیان نمیتواند سخنش را بسط بدهد و توضیحهای جدیدی از آنچه که در ذهن دارد ارائه نماید.
پس از «یک ساعت»، همۀ داشتهها و اندوختههایش به «پایان» میرسد و به «تکرار» میرسد. بیش از این نباید از او انتظار داشت. ذخایر فکری او، بهشدّت اندک و ناچیز هستند و گفتگوی با او به سرعت به مرحلۀ خستهکننده و ملالتبار میرسد.
او فقط یکبار به مسأله فکر میکند و سپس همان را برای بارها، تکرار میکند و از تکرار نیز، حس شرمندگی و خجلت ندارد. برای خودِ او، چنین منطقِ رسوایی، عادی شده است.
تصوّر وی از سیاستمداری این است که کار به عهدۀ دیگران است و او تنها باید در صدر بنشیند و اجماع ایجاد کند؛ همین و بس. او درکی از پیچیدگیهای عالَم سیاست ندارد و نمیداند که نقش رئیسجمهور، بسیار بیشتر و بزرگتر از تصوّرات خام اوست.
چگونه نخبگان میتوانند کسی را که فهمی از مسألهها ندارد، بهعنوان مدار اجماع و کانون توافق بپذیرند و به حکمیّت و ریاست او گردن بنهند؟!
در ذهن هر یک از آنها، این پرسش چالشبرانگیز و آزاردهنده، بازیگری میکند که کسی همچون پزشکیان، چه فضیلتی نسبت به ما دارد، جز آنکه به پشتوانۀ نیروها و جریانهای سیاسی، آرائی را به دست آورده است؟!
دراینحال، رئیسجمهور به یک «مترسکِ بیتحرّک» تبدیل خواهد شد که اقتدار پوشالی و ظاهری دارد، اما مسأله این است که اطرافیان او، «گنجشک» نیستند که از وی بهراسند؛ بلکه در لحظههای بحرانی، تصمیم مستقلِ خود را میگیرند و بازی سیاسی را خراب میکنند؛ همان کاری که محمد فاضلی در میزگرد فرهنگی انجام داد و بیاعتنا به نظر پزشکیان، صحنه را ترک کرد.
وی بیاقتدار است و تمثیل مترسکِ بیتحرّک، میتواند واقعیّت ریاستجمهوری او را نشان بدهد. در این میان، پزشکیان باید به یک «نظارهگر» تقلیل یابد که ارادۀ مؤثّر و بازدارندهای ندارد و دولتش، بیصاحب و در نوسان و پُرتنش است. آنچه که این روزها در ستادِ بیدروپیکر او میگذرد، نمایی است از آنچه که فردا در دولتِ سیّال و ژلهای او شکل خواهد گرفت.
مقاله استاد جمشیدی درباره پرشکیان : https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
پزشکیان در مناظرات
- پزشکیان در بخش اول، «متنخوانی» کرد و در بخش دوم، همان سخنانی را «تکرار» کرد که از آغاز انتخابات گفته بود. تمام اندیشهاش را برای ریاستجمهوری میتوان در «یک صفحه» نگاشت؛ هرچه میگوید تکرار است و بیش از این، حرفی برای گفتن ندارد. عجیب است که اصلاحطلبان، دست او را پر نکردهاند.
- پزشکیان برای جبران فقر طرح و فقدان ایدهاش در گفتار، این بار به «متنخوانی» پرداخت؛ اما این کنش، رسانهای و جذاب نیست. معرکهی مناظره، «کلاس انشاخوانی» نیست؛ آن هم خوانش خستهکننده و بیاحساس. باید بر اساس فهم درونیشده، با مردم سخن گفت؛ کاری که از عهدهی پزشکیان، ساخته نیست.
- پزشکیان میگوید «نقطهزن» نیست. درست میگوید؛ چون «بیهدف» و «معلق» و «سرگردان» است. خودش هم نمیداند چه میخواهد. فقط به گفتهی خودش، میداند که «نمیفهمد». و توقع دارد که مردم به «نفهمیدن او» رأی بدهند. باید خود را برای یک مواجههی فعال و غنی و قوی آماده میکرد که نکرد. امشب باخت.
- میتوان گفت یک طرح، ضعیف است یا تخیلی است، اما دربارهی مواضع پزشکیان چه میتوان گفت وقتی هیچ طرحی روی میز نگذاشته. مردم چه چیزی را انتخاب کنند؟! مخاطب احساس میکند که با «خلاء» و «فقدان» و «عدم» روبرو است. او نه کارشناس است، نه طرح دارد، نه مدیر است. بهراستی، او در اینجا چه میکند؟!
- در مناظرهی پیشین، پزشکیان نتوانست از «دولت روحانی» دفاع کند و عقب نشست. امشب هم از عهدهی دفاع از «دولت خاتمی» برنیامد. کارشناسانش نبودند که او به آنها ارجاع بدهد و دچار لکنت زبان نشود. درماند و واداد. بسیار ضعیف و ناتوان ظاهر شد. قدرت توضیحی و استدلالی ندارد. خودش «نمیتوان» است.
- پزشکیان تا اینجا که سه نوبت زمانی را پشت سر گذاشته، فقط یک سخن نخنما را تکرار کرده و بس. «فقر فکری»اش در این حد است که حتی برای چند دقیقه، چند ایده آماده نکرده که در مقابل مخاطب قرار بدهد. هیچ طرح و تدبیری ندارد. خطابه میخواند و تکرار میکند. او به مردم، نمایش «هیچ» میدهد.
- پزشکیان، عصبانی و دستپاچه شده. حنجرهاش گرفته، آب مینوشد، صورتش منقبض شده، موضع تدافعی گرفته، جملاتش منقطع شده و … . گرفتار چالش سختی شده. راه گریز بر او بسته شده. قفل شده. سپرهای دفاعیاش فروریخته. نمیتواند در برابر اشکالات، پاسخ بدهد. دچار فرسایش عصبی و روانی شده.
- پزشکیان در درون «حلقه»ای محاصره شده که او را «مدیریت» میکنند. فهم ناچیز و وابسته به دیگران _ در لفافهی ارجاع به کارشناسان _ او را به «بازیچهی بیاختیار» نیروهای پشتصحنه تبدیل کرده. او مغلوب شرایطی است که لیبرالها ساختهاند. نقش پزشکیان این است که «کاتالیزور عادیسازی» باشد نه «رئیس جمهور».
- پزشکیان دربارۀ التزامش به نهجالبلاغه و سیاستهای رهبر انقلاب، راست نمیگوید. مواضعش در برابر «اسلامِ انقلابی» است، اما میخواهد زیرکانه و ناصادقانه، مخاطب را فریب بدهد. اسلامِ او، «اسلامِ رحمانی» است و اسلامِ رحمانی نیز «التقاطِ اسلام با لیبرالیسم» است. او از نظر فکری، یک التقاطیِ نقابدار است.
میزگرد فرهنگی پزشکیان
- میزگرد فرهنگی پزشکیان را دیدم؛ دریغ از حتی «یک برنامهی فرهنگی». کمترین شناختی از فرهنگ ندارد. ما با یک «ذهن ساده» و «نگاه ابتدایی» روبرو هستیم که میل به بدیهیگویی و تودهایاندیشی دارد. مشاورانش هم اندکی در وصف لیبرالیسم فرهنگی گفتند. اما شهاب اسفندیاری، منطق پزشکیان و مشاورانش را نقش بر آب کرد.
- پزشکیان را میتوان خلاصه کرد در:
- ۱. تکرار کلیات و واضحات نامرتبط به بحث (بهجای راهکارهای گرهگشا و عینی)،
- ۲. تکرار ارجاع محض و مقلدانه به کارشناسان (بهجای خلاقیت فکری و فهم مستقل)،
- ۳. تکرار نقزدنهای کوچهبازاری و عوامانه (بهجای نقد و موشکافی عالمانه).
- شخصیت او، هیچ تناسبی با ریاستجمهوری ندارد.
- هشت سال، «فرصت مذاکره» در اختیار ظریف بود و «خطوط قرمز رهبری» را نیز رعایت نکرد و با وجود تغییر سه رئیسجمهور در امریکا، ناکام ماند، اما امروز در رسانهی ملی در کنار پزشکیان نشسته و با فریاد از «برجام» دفاع میکند و میگوید رئیسی، سه سال است که مردم را دچار «فلاکت» کرده!
- کاش اندکی «خجالت» میکشید…
- پزشکیان در مناظره نشان داد که هیچ «سخن تازه»ای ندارد؛ یک «نسخهی تکراری» از روحانی است که جز رفع تحریم و سرمایهگذاری خارجی، برنامهای ندارد. ذهنش از خلاقیت تهیست. با چاشنی «نقادی عوامانه»، میکوشد مردم را همراه کند. گزینهی اصلاحطلبان، توانمند و جذاب نیست؛ مناظره، ارزش افزودهای برای او نداشت